فیلمی از شهید عبدالحق کوردی تقبله الله

متن مرتبط با «زندانی» در سایت فیلمی از شهید عبدالحق کوردی تقبله الله نوشته شده است

زندانی شماره 650

  • زندانی شماره 650نمونه ای از تحقیر زن در دول غربی دموکراسیتهفریادهایش گوش زندانبان ها را می خراشید،اما آنها کسی نبودند که دلهایشان هنگامی شنیدن آه یا ناله و یا فریاد، نرم شود،آنها آنقدر از این امور دیده بودند که دیگر برایشان اهمیتی نداشت و قلوبشان مانند سنگ سخت شده بود و بلکه سختر از سنگ.این زندان برای مردان بود و در آن هیچ زنی نبود غیر از این زن بیچاره که سرنوشت، او را به این مکان وحشتناک کشانده بود.هنگامی که مجبور به استفاده از حمام می شد هیچ چاره ای نداشت مگر حمام هایی که دیگران استفاده می کردند که همگی شان مرد بودند، وحمامهای زندان ها –همانطور که همه می دانند-در ندارند.و زندانبانها در خوشگذارنی های شبانه شان هرکاری که بی بند وبارترین افراد به فکرشان برسد،با او می کردند.او هنگامی که با خود تنها می شد از خود می پرسید:من چه کرده ام که شایسته چنین بلاهایی هستم که بر سرم می آید؟!خانم دکتر «عافیه صدیقی» جوانی اش را در آمریکا برای تحصیل در دانشگاه ماساچوست گذراند تا اینکه به عنوان پزشک متخصص در علم اعصاب که تخصصی نادر است،فارغ التحصیل شد، سپس به وطنش پاکستان بازگشت تا به کشورش خدمت کند و در تخفیف دردهای ملت بدبخت پاکستان سهمی داشته باشد،ملتی که بلاها پشت سرهم از سوی حکام نظامی ومدنی اش چه منتصبین وچه منتخبینشان،برسرشان می بارید.چرا که ملت پاکستان آخرین چیزی است که حکامش به آن فکرمی کنند.دکتر عافیه صدیقی زندگی آرامی را بین خانواده و شغلش می گذراند. او ازدواج کرد و البته ازدواجش زیاد طول نکشید؛ همسرش دکتر امجد بعد از اینکه سه فرزند از او به دنیا آورده بود،او را طلاق داد و این کودکان نزد مادرشان باقی ماندند. در یکی از روزهای تابستان2003میلادی خانم دکتر از شهر راولبندی که محل کارش ب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها